چهارشنبه 89 اسفند 4 , ساعت 9:22 صبح
نمی رنجم اگر باور نداری عشق نابم را
که عاشق از عیار افتاده در این عصر عیاری
صدائی از صدای عشق خوشتر نیست ، حافظ گفت
اگر چه بر صدایش زخمها زد تیغ تاتاری!!!!!!!!!
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من ، نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است !
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است ؟
"محمد علی بهمنی"
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]